در چنین شرایطی، احتمالا اولین سوالی که به ذهن میآید این است که آیا بیماری خاصی گسترش یافته که به صورت اختصاصی پزشکان را دچار کرده است؟ سپس به خود یادآوری میکنیم که در حالت عادی، آخرین گروهی که بیمار میشوند پزشکان هستند، زیرا آنها نسبت به دیگر گروههای اجتماعی از بیشترین توانایی برای مراقبت از سلامت خود برخوردارند، بیشترین آگاهی را در زمینه پیشگیری از بیماری دارند و معمولا از سلامت پایه زیادی برخوردارند. فرضیه دوم اما بهتر، این است که شرایط به میزانی بحرانی شده که «حتی» پزشکان را نیز بهشدت درگیر کرده است. بنابراین، حضور آنان روی تختهای بیمارستانها نه نشاندهنده وضعیت این قشر، بلکه نشاندهنده شدت بحران برای تمامی بخشهای جامعه است.
از آنجا که تختهای بیمارستانها محدود هستند و پزشکان دسترسی بهتری به تختها دارند، تختها توسط پزشکان اشغال شده است. حالا برگردیم به مهاجرت اخیر پزشکان. مهاجرت پزشکان به دلیل این نیست که پزشکان ناگهان به مهاجرت علاقهمند شدهاند. هیچ پدیده خاص اجتماعی آنها را مبتلا نکرده است. مهاجرت گسترده آنها تنها به دلیل نامطلوب بودن وضعیت عمومی و البته بیشتر بودن دسترسی آنها به مهاجرت است. البته فرصت مهاجرت برای پزشکان همواره از غیرپزشکان دستیافتنیتر بوده است. بنابراین، نباید تصور کرد که وضعیت اختصاصی پزشکان، این قشر را به مهاجرتهای اخیر واداشته است. سوال اصلی این است که چگونه شرایط کلی جامعه به گونهای شد که حتی قویترین اقشار اجتماعی ایران را نیز «ناگزیر» از مهاجرت کرد؟
خبر بدتر آن است که ضعف سیستم بهداشت و درمان پس از چند سال به کاهش عمومی سلامت و طول عمر ایرانیان منجر خواهد شد و اگر همهگیری دیگری مانند کرونا رخ دهد، نتیجه میتواند فاجعهبار باشد. در این بین، آنکه بیش از همه متضرر میشود مردم ایران است و آنکه از همه بیشتر سود میبرد مردم کشورهای دیگر است. به عبارت دیگر و در سطح کلان، ایران فقیرتر از پیش شده و اختلاف ثروت کشور با دیگر کشورها افزایش خواهد یافت.